ناگهانی

تمام تو سهم منه،به کم قانعم نکن...

ناگهانی

تمام تو سهم منه،به کم قانعم نکن...

بعد عمری

بردی از یادم

دادی بر بادم

با یادت شادم

دل به تو دادم

در دام افتادم

از غم آزادم

دل به تو دادم فتادم به بند

ای گل بر اشک خونینم بخند

سوزم از سوز نگاهت هنوز

چشم من باشد به راهت هنوز

چه شد آنهمه پیمان

که از آن لب خندان

بشنیدم و هرگز.....

خبری نشد از آن


سلام.

بعد عمری اومدم