-
منو به حال من رها نکن
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1392 00:09
منو به حال من رها نکن تو هم به مرز این جنون برس اگه هنوزم عاشق منی خودت به داد هر دومون برس من از تصور نبودنت رو شونه تو گریه می کنم منی که دل بریدم از همه ببین برای تو چه می کنم تمام عمر رد شدم ازت ببین کجا شدم اسیر تو به پشت سر نگاه نمی کنم که بر گردماز مسیر تو به حد مرگ می پرستمت ولی برای عشق تو کمه خودت به من بگو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 17:48
ما پای ز هر در که کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم....
-
بعد عمری
چهارشنبه 11 مردادماه سال 1391 13:12
بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم دل به تو دادم فتادم به بند ای گل بر اشک خونینم بخند سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهت هنوز چه شد آنهمه پیمان که از آن لب خندان بشنیدم و هرگز..... خبری نشد از آن سلام. بعد عمری اومدم
-
شب نما
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 00:15
یک... دو... سه... چهار... . . . پونزده... شونزده... هیفده... اِ ااِ تموم شد ببین اگه دوباره شروع شد ادامه اینو میشماریم یا از اول شروع کنیم بذار فکر کنم.......... همینو ادامه میدیم شروع شد؛شروع شد هیجده.. نوزده.. بیست.. . . . این منم و خواهرم که داریم شب نما های وسط خط کشی جاده رو میشماریم!!!! بچه که بودیم وقتی با...
-
رویاهایم
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 01:12
می گریم!!!!! به خاطر وریاهایم. گم کرده ام آنها را....
-
...
جمعه 1 مهرماه سال 1390 23:52
یه شب تو خواب وقت سحر شهزاده ای زرین کمر نشسته بر اسب سپید می اومد از کوه و کمر می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم روزی که بختم باز بشه بی یار بشه اونکه اومد به خوابم شهزاده رویای من شاید تویی اونکس که شب در خواب من آید تویی تو از خواب شیرین ناگه پریدم او را ندیدم دیگر به...
-
برای تنها خواننده این وبلاگ...
شنبه 29 مردادماه سال 1390 13:41
شب در چشمان من است به سیاهی چشم هایم نگاه کن روز در چشمان من است به سفیدی چشم هایم نگاه کن شب و روز در چشمان من است به چشم هایم نگاه کن پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت... حسین پناهی
-
خ و د م
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 00:41
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود....
-
ع ش ق
دوشنبه 9 خردادماه سال 1390 18:40
سلام اونقدر ۲۱ -۲۱ -۲۱ شد که اونم از دستم رفت دیگه ۲۱ نیست!!! برای نوشتن باید چی داشت؟؟ قبلنا هی می نوشتم البته نه اینجا ولی خب زود به زود می نوشتم الان ولی ... امروز یه کتاب رو دیدم که گوشه اتاق افتاده نمی دونم مال کی بود احتمالا یکی از بچه های خوابگاه آورده بود. به هر حال کتابه خیلی جالبی بود. داستانهای کوتاه. از...
-
قفس
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1390 15:28
قفس قشنگه ولی وقتی خالیه قفس یعنی تجلی گاه آزادی قفس یعنی غریبی بی کسی بی همزبونی تحمل کردن نامهربونی فقس یعنی هوای بی نفس یعنی فقس...
-
گلدون
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 13:00
بیا من و تو یه خونه بسازیم تو یه گلدون کوچیک! صبح ها می بریمش تو حیاط خونه تا آفتاب بگیره. بهش آب میدیم تا نکنه یه وقت خونمون پژمرده بشه و بمیره. خونمون کم کم جون میگیره. بعدش میبریمش و توحیاط تو خاک باغچه می کاریمش. هر روز صبح من و تو میریم بالای سرش . میگن اگه آدما با چیزایی که کاشتن حرف بزنن زودتر بزرگ میشن. میریم...
-
میلرزیییییم!!!
جمعه 21 آبانماه سال 1389 09:30
سلام از دیشب تاحالاداریم می لرزییم!!!! دیشب حوالی ساعت ۲نیمه شب بود که زلزه اومد خوب بود ما بیدار بودیم وداشتیم بابچه ها گپ میزدیم. از اونوقت تا الانم هی پس لرزه اومده و نذاشته مابخوابیم. خیلی صدای وحشتناکی میکرد!!! هنوزم تو هنگم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 15:15
اول : سلام به همه دوستان خوب من همچین میگه همه دوستان انگاری یه لشکر آدم میاد اینجا و مطالب من که سالی یه بار می نویسمو می خونه خب بگذریم دوباره درس و دانشگاه ما شروع شده البته یه ماه میشه که میریم کلاس و بر میگردیم. دوم: بازم من و حسین پناهی و ... "حرمت نگهدار دلم کلم کاین اشکها خونبهای عمر رفته من است "
-
خواستم بنویسم نشد.این عنوان نیست خود پستمه! خواستم باشم٫نشد.
یکشنبه 11 مهرماه سال 1389 00:07
-
نصف و نیمه
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 21:03
سلام البته دارم با ترس و لرز عین بچه هایی که کاری رو بهشون گفتن انجام بدن و انجام ندادن سلام می کنم. وبلاگ نویسیم رسیده به حد صفر! اینا رو می دونم البته اینجا رو فقط یکی میاد می خونه و این موضوع باعث شده که من شرمنده روی اون یه نفر باشم. فعلا این معذرت خواهی رو داشته باشین تا بعد که بیام اومدم! یه کمی دلم گرفته احساس...
-
معنای لیست از دیدگاه ...
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 20:14
اولی: داداش لیست یعنی چی؟؟؟ دومی: لیست یعنی یه مجموعه از اسما و چیزا مثل لیست غذا لیست اسم ها و... اولی: نه اینو می دونم منظورم این لیست نیست! دومی: پس چی؟ اولی: منظورم لیست فوتبالیسته !!!! دومی: خب یعنی کسی که فوبال بازی می کنه بهش می گن فوتبالیست. یه جور پسونده!! اولی : خب چرا نمی گن کونگ فو کار لیست!!!
-
تلخ و شیرین
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 16:34
گاهی وقتا تلخیم و گاهی وقتا شیرین اما بیشتر وقتا هم تلخیم ؛ هم شیرین! چجوری میشه که اینجوریه؟؟؟ پ.ن: سلام برگشتم اما پنهانی و ناگهانی می نویسم بازم پنهانی و ناگهانی