ناگهانی

تمام تو سهم منه،به کم قانعم نکن...

ناگهانی

تمام تو سهم منه،به کم قانعم نکن...

بعد عمری

بردی از یادم

دادی بر بادم

با یادت شادم

دل به تو دادم

در دام افتادم

از غم آزادم

دل به تو دادم فتادم به بند

ای گل بر اشک خونینم بخند

سوزم از سوز نگاهت هنوز

چشم من باشد به راهت هنوز

چه شد آنهمه پیمان

که از آن لب خندان

بشنیدم و هرگز.....

خبری نشد از آن


سلام.

بعد عمری اومدم


نظرات 2 + ارسال نظر
آقاموشه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ق.ظ

سلاااااااااام
احوال سروناز خانووم؟؟
خوبی؟چه خبر؟

[ بدون نام ] دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ

چرا دیگه نمی نویسی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد